تاریخ فرش و فرشبافی ( قرون اوليه هجري پس از نفوذ اسلام )
در مقالهی پیش رو برآنیم که به تاریخ فرش و فرشبافی ایرانی در قرون اوليهی هجري، پس از نفوذ اسلام و حكومت خلافای عرب در ایران بپردازیم و با ارائهی دلایلی مستند و تاریخی وجود و کیفیت بالای فرش ایرانی را در سالهای مذکور به اثبات برسانیم.
خوشبختانه منابع تاريخی مختلفی از قرون اوليهی هجری بر جای مانده است. این منابع، حكايت از آن دارند كه در قرنهای اوليهی اسلامی؛ در فاصلهی قرن اول تا پنجم هجری قمری، زمانی که سلسلههای مختلف ايرانی از جمله: طاهريان، سامانيان، آل بويه و . . . در مناطق مختلف ايران و تحت امر خلفای عرب، حكومت میكردند، در بسياری از مناطق ايران، قاليبافی رواج داشتهاست. از مهمترين اين منابع میتوان به كتاب حدودالعالم اشاره کرد كه به سال ۳۷۲ ه. ق تاليف گرديده است. در کتاب مذکور، در بخشهای مختلف و متعددّی به وصف شهرها و محصولات هر شهر اشاره میشود؛ و در ضمن این اشارات، مؤلّف، از فرش طبری، گلیم سه گوش، و دیلمی زربافت در آمل، فرشها، زیلوها و گلیمهای پارس( فارس)، زیلوی جهرم و … و کیفیت خوب آنها سخن میگوید.
نويسندهی اين كتاب، از ساير شهرها و ولايتهای ايرانی كه قاليبافی در آنها رواج داشته، از جمله سيستان، آذربايجان و فارس نیز نام بردهاست.
همچنین محمّد بن عبدوس الجهشياری، در قرن چهارم اینگونه نوشته است که: در خراجی كه حاكم طبرستان به خلفای عرب میپرداخته، ششصد قطعه قالی طبری وجود داشته است که این خود گواهی دیگر بر وجود و کیفیت فرش کاشان در آن سالهاست.
در كتاب احسن التقاسيم نیز که در همین سالها نوشته شدهاست، مقدّسی، قهستان واقع در خراسان و همچنین شوشتر در خوزستان را از مهمترين مناطق فرشبافی ايران معرفی میكند و از صادرات فرشهای این دو منطقه به ساير كشورها، سخن میراند. وی در همین کتاب، شهرهایی چون قرقوب در خوزستان ( كه امروز هيچ اثري از آن باقي نمانده )، دارابجرد، جهرم و فسا در فارس، و خوارزم و بخارا را از ديگر مراكز قاليبافی ايران معرفی میكند.
اصطخری که خود از مورّخان بنام قرون اوليهی اسلامي است، به شهرهايی كه مقدّسی به آنها اشاره كردهاست، پرداخته و آنها را از مناطق مهم فرشبافی ايران برمیشمرد.
ابن حوقل در قرن چهارم نیز، در سفرنامهی خود، به برخی ديگر از مناطق فرشبافی ايران اشاره میكند و نه تنها از فرشبافی فارس نام میبرد، بلکه ضمن مقایسهی فرشهای دارابجرد با فرشهای طبری، به كيفيت خوب فرشهای دارابجرد تاکید میکند. این مطلب نیز گواهی بر كيفيت بالای فرشهای طبری ( طبرستان ) در قرن چهارم بوده است كه متاسفانه سنّت بافندگی آن در حال حاضر از میان رفتهاست.
مسعودی مورّخ بزرگ اوايل قرن چهارم هجری نيز، در جایی از کتابش، داستانی ذکر میکند که مربوط به زمان خلافت معتمد، خليفهی عباسی است. او در ضمن بیان این داستان، به آوازهی قالی سوسنگردی ايران اشاره میکند تا جایی که میگوید شهرت این قالی تا قسطنطنيه نيز رسيده است. وی در شرح طرح و نقش يكی از اين فرشها، آن را به باغی پرگل و زيبا تشبیه میکند که این توصیفات، قالی معروف بهارستان و نقوش گلستان را در ذهن ما تداعی میکند که امروزه نیز در بسیاری از نقش فرشهای ایرانی به کار میرود.
با بررسی تاریخ فرش و فرشبافی ، متاسفانه از قرون اوليه هجري ( از قرن اول تا پایان قرن پنجم هجری ) هيچ دستباف گرهداری در دست نیست، تا بتواند نمودی عینی از توصیفات مورّخان باشد، اما با توجه به همین منابع مؤثف تاریخی میتوانیم به وجود و رونق قالیبافی در دیگر مناطق ایران در طی سالهای مذکور پی ببریم.