سیروس پرهام در کتاب دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، با بررسی دقیق خود و با ارایه یک نمونه از قالیهای ایل بهارلو (از استان فارس) بخوبی بین گل فرنگ وگل سرخ های بومی ایران تفاوت قایل می شود و و از همین جا است که باید در تفاوت و ریشه یابی کلیه طرحها یی که به صورت گلهای طبیعی طراحی و بافته می شوند دقت بیشتری حاصل نمود تا ضمن آگاهی از ریشه های نقش پردازی و اصالت هر قالی با چنین طرحی در نامگذاری آنها نیز دقت بیشتری شود ، وی در توضیح و معرفی قالی مذکور می نویسد :
« طراحی و نقش پردازی این قالیچه چنان است که گویی از فراز آسمان به تماشای باغی نشسته ایم این باغ خرم رنگارنگ اراسته است به هیأت برزخی و میانگین نقش مایه های مشهور به گل فرنگ که نیمی از آن برگرفته از گل ها و برگ ها ی کمابیش طبیعی گل بوته های سرخ و نیم دیگر به شیوه اشکالی و هندسی و تجریدی اطلاق نام گل فرنگ بر نقش مایه های این نوع به دلایلی که خواهد آمد درست نمی آید و ممکن است از همان غلط های مشهور باشد که بر اثر نامگذاریهای نسنجیده و در بازار فرش روا شده است در اینکه نقش مایه به صورت کامل و طبیعی خود بوته ی گل سرخ است به هیچ گونه مجال شک نیست ، چون در همه ی نمونه ها همواره گل ها و برگ ها درست به رنگ و شکل گل سرخ است ، همچنین شک نباید کرد که این گل بوته ها گل سرخ محمدی یا گل سوری است که بومب ایران بوده « نه آنکه از انواع گل ها ی رز پیوندی و پرورش یافته ی فرنگی باشد » و گل بوته های آن دست کم از روزگار صفویه در هنر های ایرانی کاربرد مکرر داشته ، گاه به تنهایی و گاه همراه با بلبل .
به این ترتیب ضمن باز شناسی دقیق گل های رز فرنگی با گل سرخ محمدی ایران می بایست در باز شناسی و ریشه های آنها در اثار ایرانی دقت بیشتری داشت ، خلاصه آنکه راه و رسم طراحی و نقش پردازی به ویژه عشایری در طول زمان نیز تغییراتی بر ماهیت اصلی طرح می گذارد و این همان حقیقتی است که سیروس پرهام بر ان اهتمام دارد و جای هیچ تردید ی نیست به عقیده ی او : « طراحی و نقش پردازی عشایری پیوسته از الگوهای طبیعی آاز می شود پس از گذشتن از مراحل پیچیده و غالباً ناشناخته ی تجرید و تلخیص به سرانجامی می رسند که تشخیص سرآغاز دشوار و گاه ناممکن است » وی به همین دلیل نیز معتقد است که بافندگان بهارلو طرح فرش مذکور را از پارچه ها و فرش های شهری برگرفته و ابتدا آن را به همان شیوه ی طبیعی واقع گرا می بافته اند ، رفته رفته راه و رسم ایلیاتی غلبه یافته و نقش مایه ی نخستین به صورت های تجریدی پیچیده ای متحول شده که اصل آن را به دشواری توان باز شناخت بنابراین احتمال آنکه برخی از نقوش گل فرنگ مآب در قالیهای عشایری (و حتی شهری ایران) ریشه یافته و دگرگون شده از همان گل سرخهای تیرانی باشند بسیار زیاد است . از این قسم حداقل می توان به طرح معروف گل سرخ اسفندقه اشاره کرد که بدیهی است باید آن را در گروه نقوش ایرانی جای داد و نام طرح گل فرنگ بر آن صادق نیست . همچنین گل معروف موسی خانی در مورد طرح گل فرنگ و ریشه ی اصلی آن پرویز تناولی در کتاب خود با نام تاچه های چهار محال چنین عقیده ای را نیز بیان می دارد :
« طرح گلفرنگ در حقیقت نقش یک گل سرخ و یا رز شکفته با برگهای اطرافش است . استفاده ای که هنرمندان ایرانی و از جمله فرشبافان چهار محال از این نقش کرده اند حد و حدودی ندارد . گاه این گل را تنها در قابی نشانده و با تکرار قاب ها ، نقشه ی خشتی منقشی از آن ساخته اند و آن را قاب آینه نامیده اند . گاه دسته ای از این گل ها را به جای ترنج میانی فرش گذاشته اند و آن را ترنج گل فرنگ خوانده اند . همچنین شیوه را در نقاشی های سقفی هم می توان دید که نقش گلفرنگ در آنها به گونه های مختلف کار شده است . و چه بسا که قاب آینه از اصطلاحات سقف سازان و روغنی کاران این رشته بوده باشد . نقش اندازی روی سقف رسیی دیرینه دارد . اما رابطه ی نقش فرش کف اتاق با سقف آن تنها قدمتی چند صد ساله دراد . ساختمان ها و سقف هایی که از قرن یازدهم هجری به بعد – عهد صفویه – در قزوین و اصفهان و شیراز باقی مانده همگی طرح و نقشی شبیه فرش های این دوران دارند . پیدا کردن فرش های مربوط به این ساختمان ها و تطبیق آنها با سقف های موجود کار آسانی نیست . این فرش ها همه پراکنده شده و یا از بین رفته اند . اما پیدا کردن فرش و سقف مشابه در چهارمحال هنوز امکان پذیر است . زیرا هنوز برخی از عمارات خوانین بختیار پابرجاست و فرش های این عمارت نیز که به دستور صاحبان آنها بافته شده از بین نرفته ، اگر چه اغلبشان نزد مجموعه داران خصوصی در غرب است . همگون کردن طرح فرش و سقف خانه به ویژه اتاق پذیرایی یکی از نشانه هایی که روی فرش های بختیاری بافته شده در سقف های آنها نیز بافته می شود . این سقف ها اغلب از جنس چوب اند و روی آنها با رنگ و روغن نقاشی شده . نقاشی روی سقف گچی نیز متداول بوده ، منتهی این سقف ها در اثر تخریب خانه ها یا مرور زمان از بین رفته است اما خانه های سقف چوبی هنوز پابرجا و فراوان اند . اساس ترکیب بندی سقف های چوبی شبیه ترکیب بندی دو گروه از فرش های بختیار است : یکی سقف های خشتی و قاب آینه و دیگر سقف های ترنجی ، و در هر دو گروه همان ترتیب و تناسباتی که در حاشیه و متن فرش های بختیار دیده می شود رعایت شده است . مهمترین وجه اشتراک سقف های هر دو گروه ، گل سرخ و یا گل فرنگ است که به شیوه های گوناگون در حاشیه و متن سقف به چشم می خورد . با این تفاوت که در سقف ، این گل با انواع مرغان همنشین گردیده است . در بسیاری از سقف ها صحنه هایی از زنان خوش صورت فرنگی و یا دیگر مضامین اروپایی بین گل و مرغ ها نقش گردیده که رسم رایج زمان بوده است . »
در این جمله پرویز تناولی به صراحت عقیده خود مبنی بر کاربرد همگون و همسان گل فرنگ و گل سرخ را در نقاشی ایرانی متذکر می گردد . شاید همین کاربرد همسان و همگون این دو گل و شباهت های نسبی آنها از یک طرف و شبیه سازی آنها توسط هنرمند قالیباف ایرانی و تحولات به وجود آمده در اصل و ریشه آنها پیش از پیش ما را در شناسایی خاستگاه هر یک با دشواری مواجه ساخته است .
در حال حاظر می توان انواع گونه گون از طرحهای گل فرنگ را در قالیهای سرتاسر ایران مشاهده نمود که در بعضی از آنها تغییرات مشهودی نسبت به نمونه های قدیمی تر وجود دارد . به ویژه در طی ده سال اخیر خیل عظیمی از قالبهای تبریز در لوای نوآوری ، نمونه های ناموزون از این طرح را بر خود دیده اند و متاسفانه با تغییرات آزارنده به ویژه در رنگ آمیز آنها چه در طرح گل سرخ زیبای ایرانی و چه در گلهای رز فرنگی ، آنها را مانند زخمی بر جان نقشه های شاه عباسی و سایر نقوش فرش ایران بسط داده اند .