فرش پازيريك يافته اي است از هر جهت استثنايي و از اين جهت خلاف توقع نظريه پردازان تاريخ بافندگي بوده است. تا پيش از پيدايش فر ش پازيريك عمده نظرها متوجه تركان به عنوان مبتكران اين صنعت بود و پازيريك در اين مورد دست كم ايجاد شك و ترديد كرد. ديگر اينكه براي مورخان اين زمينه قابل تصور نبود كه بافته اي از حدود چهارصد سال پيش از ميلاد بدست آيد كه تا اين حد كامل و پيشرفته و از نظر فنون بافت و حتي نقشه در رديف بافته هاي امروز باشد. سوم اينكه نمي توانستند تصور كنند كه ممكن است فني چنين پيشرفته در مراكز تمدن كه مورد توقع آنها بود، يعني بين النهرين، يونان يا مصر پيدا نشود و از گور پادشاهاي سكايي كه قومي بيابانگرد را رهبري مي كرد به دست آيد. براي اطلاع از نظرياتي كه در مورد فرش پازيريك بيان شده به چند مورد از اين دست عقايد كه توسط كارشناسان و مورخان مشهور و سرشناس غربي ارايه شده است مي پردازيم. يكي از اين نظريات متعلق به خانم جني هاوسگو jenny Housego است كه در سال ۱۹۸۹ چنين منتشر شد :
«محل بافت اين فرش سخت مورد بحث بوده است. كساني هستند كه مي كوشند آغاز قالي بافي را در سرزمين هاي مغولستان و آسياي مركزي بشناسند و اين كه اين قالي در جايي بافته شده كه آنرا يافته اند زيرا نقش هاي آن شبيه نقش اشياي ديگري است كه از همان منطقه به دست آمده است. دانشمندان ديگر بحث مي كنند كه آن را در نقطه اي غربي تر بافته اند زيرا عناصر آشوري و هخامنشي در آن هويداست. به علاوه شباهتي بين تركيب فرش با نقش هاي سنگ در كاخهاي اين شاهنشاهي وجود دارد. پس شايد در شاهنشاهي ايران بافته شده باشد. در فقدان اطلاعات مشخص شايد بهتر باشد آن را چون دستاوردي هنري بنگريم از دوره اي در جهان باستان كه در آن روابط نيرومند فرهنگي در سرزميني وجود داشت كه از يونان تا مغولستان و حتي آن سوتر تا چين گسترده است.»
فرش پازيريك
البته نويسنده در بخش بعد خوشبختانه متذكر اين نكته مي شود كه بافته اي چون پازيريك بايستي بر سنتي پر سابقه متكي باشد. اما به قول دكتر علي حصوري ملاحظه شد كه نويسنده چگونه در فقدان مدارك، پازيريك را از يونان تا چين تقسيم كرد تا نه اروپاييان ناراضي باشند و نه چينيان، نه مغولان نه مردم آسياي مركزي و مردم بين النهرين و ايران و اين هنگامي صورت گرفت كه كهن ترين مدارك مربوط به بافت فرش از گور زنان در نزديكي عشق آباد كنوني به دست آمده بود و بعيد است كه خانم هاوسگو از آن بي خبر بوده باشد. همچنين پس از آن نيز در سالهاي اخير و در طي برگزاري سومين كنفرانس بين المللي فرش ايران علي حصوري ابزارهاي فرشبافي عهد مفرغ را كه از سراسر ايران غربي و جنوبي به دست آمده است معرفي كرد كه در مبحث قبل به طور كامل ملاحظه گرديد. قبل از خانم هاوسگو، اولين بار در سال ۱۹۷۸ يكي از طرفداران پان توركيسم كه تمامي آثار تمدن آسياي مركزي را دستاورد تركان مي دانند، مقاله اي در مجله ي فرش Hali نوشت و با برهاني چند تلاش كرد نشان د هد كه فرش پازيريك كار بيابانگردان ترك نژاد آسياي مركزي بوده است. اين مقاله بازتاب دلخواه نويسنده اند را نداشت. اندك اندك و همراه با جريانهاي سياسي ـ فرهنگي ضد ايران، پژوهندگاني معدود برانگيخته شدند تا آثار هنري ايران باستان را هر چه بيشتر از اين آب و خاك بر كنند و به سرزمينهاي ديگر، تمدنهاي ديگر و اقوام ديگر منسوب دارند. و به گفته ي دكتر سيروس پرهام، گور به گور كردن قالي پازيريك از همين جا آغاز شد. چهار دهه پس از كشف پازيريك و چند سالي پس از چاپ مقاله نويسنده ترك بنياد فورد در سال ۱۹۸۹ وجوهي به پژوهش درباره قالي پازيريك اختصاص داد و چند پژوهنده را بر اين كار گماشت. ماحصل اين پژوهشها همان بود كه اولياي بنياد مي خواستند و اينكه « قالي پازيريك بافت ايران هخامنشي نيست و در همان محل آلتايي بافته شده است.»
مهمترين و به ظاهر محكمترين پشتوانه اين نظريه كاربرد نوع خاصي از قرمز دانه در فرش پازيريك بود كه از حشره اي به دست مي آمد كه در آن منطقه فراوان بوده است. اين قسم خاص قرمز دانه به قرمز دانه لهستاني شهرت يافته كه علاوه بر فرش مورد بحث ما يكي از نمدهاي همان دوران منطقه آلتايي نيز به همان رنگمايه است. گفته اند رنگمايه قرمزي كه در ايران هخامنشي فراوان بوده قرمز دانه ي آرارات است كه در سيبري آسان به دسترس نمي آمده است. البته اثبات اين ادعا كه قرمز دا نه ي لهستان در سرزمين اصلي ايران حتي به قدر اندك، فراهم نبوده تقريباً محال است چون از پارچه ها و فرش هاي ايران هخامنشي چيزي نمانده كه ملاك سنجش باشد. در سال ۱۹۹۰ ميلادي نيز خانم كارن رابينسون K.Rubinson با نوشتن مقاله «فرشهاي پيش از اسلام» در دايره المعارف ايرانيكا پيشتاز بررسي دوباره يا به قولي كالبد شكافي مجدد فرش پازيريك شد. خانم رابينسون در مقاله خود بر اين استدلال ضد و نقيض تكيه كرد كه قالي پازيريك كه به غلط آن را ايراني دريافته اند در همان كه ممكن است طرح و نقش فرشهاي هخامنشي را به خوبي نشان دهد، محتمل است به عصر هخامنشي تعلق نداشته باشد. همين فرضيه با شرح و بسط افزونتر در مقاله ديگر خانم رابينسون در ميانه نهاده شد و همزمان و هماهنگ با آن اين نويسنده مقاله اي ديگر نگاشت با عنوان « منسوجات پازيريك، پژوهشي در نقل و انتقال نقشمايه هاي هنري».
همزمان با خانم رابينسون، باستان شناسان مشهور ديويد استروناخ (D.Stronach)بازنگري در نقش مايه هاي قالي پازيريك را از مسير ديگر و زاويه اي ديگر آغاز كرد، ليكن كم و بيش به همان جايي رسيد كه كارن رابينسون رسيده بود. استروناخ در سخنراني مفصلي كه در ششمين كنفرانس بين المللي فرش آيكوك (سانفرانسيسكو، ۱۹۹۰) ايراد كرد مدارك فراواني نشان داد كه ايراني بودن و هخامنشي بودن تمامي نقش مايه هاي فرش پازيريك را به اثبات مي رساند، منتها نتيجه گرفت كه فرشبافان كوچروآلتاييايي، آن فرش را از روي قالي هاي مشابه ايران بافته اند.
باسلام خدمت تمامی عوامل فرش پازریر ک ماازشهرستان بیجار برج ۸ سفارش دادیم کارکنان اینجا خانم هاواقای زارع بسیار عالی وتوانمند ولی ازخود کارخانه گله مندیم باوجوداینکه نقدی خریدیم سه تافرش دوتا۶متری ویه دونه ۱۲ متری الان میخواهیم یه دونه از۶متری هاروتعویض کنیم مابه التفاوت روحساب کنیم نه متری بگیریم کارخونه قبول نمیکنه وهیچ ارزش وبهای به مشتری نمیدن باوجود اینکه میخواستیم براجهاز دونفرمون باز فرش سفارش بدیم بااین کارشون واقعا ادم منصرف میشه خوب چه اشکالی داره ۶متری روبردارید مابالتفاوت روبدیم ۹متری بگیریم