شايد مهمترين تاريخ در صنعت فرش در ايران مربوط باشد به دوره فرمانروايان صفويه(۱۴۹۹ – ۱۷۲۲ ). براستی و حقيقتا که محکمترين دليل و گواه اين هنر و صنعت به اين دوره برميگردد. تقريبا ۱۵۰۰ اثر حفظ شده در موزه ها و کلکسيونهای سراسر دنيا موجود است. در ايران در دوره فرمانروائی شاه عباس (۱۵۷۱ – ۱۶۲۹)، تجارت و هنر و صنعت شکوفا شد. شاه عباس به تشويق و دلگرم کردن مردم به تماس و مبادله با اروپا بود و پايتخت خودش را که اصفهان بود به يکی از مجلل ترين و عظيم ترين شهرهای ايران درآورد. او همچنين يک کارگاه بزرگ برای فرش ها درست کرد که هنرمندان در آنجا کار کنند تا بهترين و باشکوه ترين نمونه های فرش را ببافند. بيشترين اين فرشها از ابريشم با رشته های طلا و نقره که تزئين کننده آنها بود بافته شده بودند.
دوره کارگاه های فرش در ايران با هجوم افغانها(۱۷۲۲) به پايان رسيد. افغانها تا زمانی که (۱۷۳۶) سلطه آنها در ايران بود اصفهان را از بين بردند، تا اينکه يک سالار جوان از خراسان، بنام نادر خان شاه ايران شد. در تمام مدت فرمانروائی نادر شاه تمام وقت و نيروی آن صرف جنگيدن با افغانها، ترکها و روسها را گذشت. در اين دوره و تمام دوران ياغی گری و آشفته ايران بعد از مرگ او(۱۷۴۷) هيچ فرشی که ارزشی داشته باشد بافته نشد، و اين رسم و سنت بتنهائی بوسيله افراد چادر نشين و هنرمندان اين صنعت در شهرهای کوچک دنبال ميشد.
در آخرين ربع قرن نوزدهم و در زمان فرمانروايان قاجار اين شغل دوباره پا گرفت. صنعت فرش با فرستادن آن به اروپا از تبريز به استانبول دوباره رونق گرفت. در اواخر قرن نوزدهم ميلادی بعضی از شرکتهای اروپائی و آمريکايی به ايران آمدند و اين هنر و صنعت را به بازارهای کشور خودشان فرستادند.
امروزه، بافتن فرش به گسترده ترين هنر دستی در ايران مبدل شده است، و همينطور در خارج از کشور هم بخوبی شناخته شده است. فرشهای ايرانی امروز از شهرت و اعتبار خاصی که به خاطر رنگ و تنوع و الگوهای گوناگونشان، برخوردار است.
تاريخ رنگرزی
پشم و مو و هر الياف دامي از همان آغاز در ريسندگي و بافندگي جاي خاصي يافت . در مناطقي نظير مصر و بين النهرين به دليل هواي گرم و رطوبي، كتان و پنبه كاربرد بيشتري داشت و قطعاتي از بافته هاي اين الياف در مقاير مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله هاي حكومتي مصر ديده مي شود كه قدمت آنها بعضاً به ۶۰۰۰-۷۰۰۰ سال پيش مي رسيد . برخي از يافته هاي به دست آمده از مصر سپس آناتولي و بين النهرين كه قدمت آنها به عصر نوسنگي ، از هزاره ششم قبل از ميلاد، مي رسد.
پارچه هايي است كه بافت ساده با نخ هاي ظريف ريسيده شده بعضاً رنگ شده دارد و رنگ هاي به كار رفته عموماً رنگ هاي گياهي است .
در برخي از نقاط اطراف درياي مديترانه كه احتمالاً مسكوني بوده آثاري از تور، طناب، نمد ونخ هاي تابيده پرزدار عمدتاً كتاني با رنگ آبي رنگ شده يافت شده است . قطعه اي از پارچه اي ضخيم مربوط به هزاره دوم قبل از ميلاد در دست است كه احتمالاً متعلق به چادري مقدس(معبد) بوده و زردرنگ است . در منطقه اي كه اين پارچه يافت شده(در سواحل مصر) مقاديري پارچه كتاني و بافته هاي ديگر به دست آمده است كه نشان از تجاري بودن منطقه دارد.
همان طور كه گفته شد وجود چرخه هاي ريسندگي در منطقه ايلام ، در غرب ايران متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد از وجود بافندگي و برخي توليدات به آن خبر مي دهد با فترتي در حدود دو هزار سال قبل در اين منطقه پديد آمد. آثار نساجي و بافت پارچه را در مناطق زير نفوذ سومري ها و آشوري ها و به خصوص بافت پارچه هاي رنگين را در بابل مي توان پي گرفت . كشف ميله اي مسي كه نوعي ابزار ريسندگي است در تپه حصار دامغان .از تداوم ريسندگي و بافندگي در ايران در هزاره دوم پيش از ميلاد خبر مي دهد با تجديد حيات فرهنگ اقوام قومي ايراني و افزايش اقتدار مادها و اينكه آنان اقوامي گله دار و دامدار بوده اند مي توان استفاده از پشم و الياف دامي را درآن دوره به خوبي توجيه كرد .اسناد و مدارك بعدي حاكي از آن است كه امرا و حكام ماد به موازات كسب اقتدار و افزايش تجملات و شكوه دربارهاي خويش استفاده از لباس ها پارچه هاي گران بها و زينتي را نيز افزايش دادند به شكل تزئينات لباس هاي دربار ماد چه در همان زمان و چه در حكومت هاي بعدي از جمله پارسها توجه و ازآنها تقليد مي شده است.
امپراطوري گسترده و قدرتمند هخامنشي نه تنها خود از صنايع و توليدات دنياي زير سلطه اش در تجملات وتزيينات دربار و پايتخت خويش استفاده مي كرد بلكه با حمايت از حرفه ها و صنايع به توليد بسياري از كالاها و به خصوص انواع پارچه نيزمي پرداخت پارچه هايارغواني كه امرا و سرداران هخامنشي استفاده مي كردند به احتمال زياد با رنگ ارغواني مشهور به دست آمده از صدف هاي دريايي رنگ مي شد و شهرت جهاني داشت .